یه پسره میگفت: بچه که بودیم با دخترا بازى میکردیم
ولى نمیدونم چرا وقتى میرن کلاس سوم ابتدایى دیگه فک میکنن بزرگ شدن و طرف پسرا نمیان
حالا باز خوبه تا چند وقت پیش زن و شوهر بودیم, خاله خان باجى بودیم, تازه بوسشون هم میکردیم....!!!!!!
اصن یه وضیه
نشسته بودیم تلویزیون تماشا میکردیم گودزیلای خونمون برگشته میگه امروز ساعت دو فوتبال داره. بزن اخبار ورزشی. میگم خوب چ ربطی به اخبار ورزشی داره میگه :میخوام بدونم آمادگی بچه ها امروز درچه حدیه؟؟؟؟؟!!!!!!! منومیگی......!!!!:):):)
به یارو میگم از اینجا چطوری میشه برم میدون ونک..؟؟؟!!!
میگه باید بپرسی :|
بهش گفتم خو بنظرت من الان دارم حموم میکنم؟؟!!!!!!!
اصن نمیدونم خودتون بگین چه وضیه..
یه یارویی درخونمونو زد گفت :داریم برا اهالی این محل یه استخر مجانی میسازیم، خوشحال میشیم شمام در حدتوانتون کمک کنید...
بابامم یه لیوان آب بهش داد:)))