یکی از دوستام داشت سر جلسه امتحان تقلب میکرد مراقب اومد برگشو بگیره، دوستم داد زد :بخدا بیای جلو برگمو پاره میکنم...
جلسه رفت هواااااااااااااااااااا
کسی دقیقا میدونه دوست من کیو تهدید کرده؟
دوستم داش یکی رو میزد، گفتم به خاطره من نزن
گفت لال بابا، میام چنان میزنم تو رو هم که صدا بز بدی
از نفوذ و مورد علاقه بودنم در بین دوستام واقعا خوشحال شدم
پدربزرگ پدرم اومده خونمون!!! رفته دستشویی!!!
۱ساعت اونجا بوده بعد ک اومده بیرون ب بابام میگه :بهشاد کل خونت یه طرف
دستشوییت هزار طرف دلم نمیومد بیام بیرون!!!
راضیم ازت خدای منم از نو راضی باشه!! بابامو میگی!!
یه روز میرسه گودزیلاها درباره ما می نویسند:
نسلی بودنددر عشق شکست خورده و در دانشگاه مشروط. تفریحشان تمسخر ما بود وما که میدانستیم چه نسل بدبخت و عقده ای هستند سعی در شادیشان داشتیم. درکل درحالت بی وضی بودند :- (